زنی که به شوهرش مشکوک بود با بازی در نقش کارآگاه مارپل توانست مچ شوهرش را بگیرد. او برای این کار یک روز خودش را در کمد خانه شان پنهان کرد و منتظر ماند خطایی از همسرش سر بزند. مردی به نام کاظم که 28 سال از ازدواج با همسرش نادره میگذرد چندی قبل در حالی که فکر میکرد هیچ کس در خانه نیست همراه زنی به نام شهناز که از چند ماه قبل او را به عقد موقت خود در آورده بود به منزلش رفت اما هرگز تصور نمیکرد دستش برای همسرش رو شود. در شرایطی که چند دقیقه یی از ورود کاظم و شهناز به خانه میگذشت ناگهان در کمد دیواری باز شد و نادره از آن بیرون آمد. او که از دیدن زن دیگری در خانه اش شوکه شده بود بعد از یک درگیری مفصل با شوهرش او را از خانه بیرون کرد. کاظم هم که حرفی برای دفاع نداشت همراه همسر صیغه یی اش پا به فرار گذاشت. چند روز پس از این اتفاق احضاریه یی به دست کاظم رسید که از او برای حضور در دادگاه خانواده دعوت شده بود. به این ترتیب صبح دیروز وی به شعبه 268 مجتمع قضایی خانواده ونک رفت. پس از رسمیت یافتن جلسه دادگاه از سوی قاضی حسن عموزادی نادره شکایتش را این طور مطرح کرد؛ من 28 سال است که در خانه کاظم زحمت می کشم و از او صاحب سه پسر هستم. طی این سال ها مشکلات زیادی را تحمل کرده ام اما او با صیغه کردن زن دیگری مزدم را داد.
وی در مورد اینکه چرا در کمد پنهان شده بود، گفت؛ چند هفته بود که رفتار شوهرم مشکوک به نظر میرسید. با خودم فکر کردم او موضوعی را پنهان میکند. به همین دلیل تصمیم گرفتم از ماجرا باخبر شوم. چند روز پیش در حالی که او با تلفن صحبت میکرد از شخصی که پشت خط بود خواست به خانه بیاید. من هم برای پی بردن به ماجرا روزی که شوهرم قرار گذاشته بود به او گفتم به خانه مادرم میروم ولی در کمد دیواری پنهان و منتظر شدم کاظم بیاید. چند دقیقه یی آنجا بودم تا اینکه بالاخره در خانه باز شد و کاظم در حالی که دست یک زن غریبه را گرفته بود، وارد شد. من چند دقیقه همان طور داخل کمد ماندم و فقط از سوراخ قفل آنها را نگاه میکردم. وقتی فهمیدم ماجرا از چه قرار است در کمد را باز کردم و بیرون آمدم. این زن ادامه داد؛ سال گذشته کاظم سند خانه را به نام من کرده بود به همین دلیل روز حادثه در شرایطی که عصبانی بودم او و زن صیغه یی اش را از خانه بیرون کردم و او هم نتوانست اعتراض کند. به دنبال این اظهارات کاظم نیز در دفاع از خود گفت؛ نادره زن بداخلاقی است. از همان ابتدا هم راضی به زندگی با او نبودم ولی اصرار مادرم مرا وادار کرد با او ازدواج کنم. زندگی اجباری با زنی که هیچ علاقه یی به او نداشتم مرا مجبور کرد سراغ زن دیگری بروم. مدتی قبل وقتی به یک درمانگاه رفته بودم با شهناز آشنا شدم و او را که چند سال قبل شوهرش فوت شده بود، صیغه کردم. چند ماهی به طور مخفیانه با او رابطه داشتم تا اینکه چند روز قبل در حالی که فکر میکردم نادره به خانه مادرش رفته او را به منزلم بردم ولی نادره از کمددیواری بیرون آمد و ما را غافلگیر کرد. در پی اظهارات طرفین و در شرایطی که هر دو خواستار طلاق بودند، قاضی عموزادی پرونده آنها را به واحد داوری ارجاع کرد. گردآوری:گروه سرگرمی سیمرغ منبع: baztabonline.com |