زندگی 9 ساله ،مرد دو زنه و این همه ماجرا !
دختر جوان که 9 سال قبل با هزار امید و آرزو پای سفره عقد نشسته و همچنان چشمانتظار رفتن به خانه بخت بود، نمیدانست همسرش بدون اطلاع او ازدواج کرده و فرزند هم دارد...
روزنامه ایران نوشت:
دختر جوان که 9 سال قبل با هزار امید و آرزو پای سفره عقد نشسته و همچنان چشمانتظار رفتن به خانه بخت بود، نمیدانست همسرش بدون اطلاع او ازدواج کرده و فرزند هم دارد.
رسیدگی به این پرونده از پنج سال قبل به دنبال طرح شکایت دختر 23 سالهای در دادگاه خانواده تهران کلید خورد. لیلا هنگام ارائه دادخواست دریافت مهریهاش به قاضی گفت: چهار سال پیش با مهریه 300 سکه طلا به عقد محسن درآمدم. طبق توافق خانواده عروس و داماد، تأمین جهیزیه به عهده داماد سپرده شد، اما متأسفانه در این چند سال همسرم به بهانه خرید اسباب و اثاثیه زندگی و تهیه خانهای مناسب، مرا بلاتکلیف و سرگردان گذاشته است. حالا هم پس از چند سال بیخبری و بیمهری شوهرم، مهریهام را میخواهم تا او بداند همسری هم دارد و باید تعهداتش را انجام دهد.
قاضی دادگاه پس از شنیدن اظهارات عروس سیاهبخت، شوهرش را به دادگاه احضار کرد. او هم گفت: وقتی به توصیه پدر و مادرم به خواستگاری لیلا رفتم، به امید یک زندگی پایدار و بیدردسر، همه شرایط را پذیرفتم تا حسننیتم را نشان دهم. تأمین جهیزیه را نیز برعهده گرفتم و هیچ اعتراضی نسبت به خواستههای آنها نداشتم، اما افسوس که همسرم، ناسازگار، بداخلاق و بهانهجو بود. او 26 روز پس از عقد به بهانهای پیشپا افتاده با من قهر کرد و بنای ناسازگاری گذاشت. بعد از آن تلاش زیادی برای آشتی کردم و فامیل و آشنایان را واسطه قرار دادم، اما لجبازیهای همیشگی و کورکورانه لیلا به جدایی چند سالهمان انجامید و حالا هم مهریهاش را میخواهد.
قاضی پرونده با توجه به عندالمطالبه بودن مهریه و اصرار زن بر دریافت حقوق قانونیاش، داماد را محکوم به پرداخت مهریه کرد اما با درخواست تقسیط آن از سوی مرد جوان برای وی 50 سکه طلا پیشقسط و ماهانه یک سکه تعیین کرد.
با گذشت یک سال از این ماجرا، محسن به دادگاه خانواده تهران رفت و خواستار تمکین همسرش شد. وی گفت: براساس حکم دادگاه، اقساط مهریه همسرم را به موقع میپردازم، اما هنوز تنها زندگی میکنم. بنابراین میخواهم همسرم دست از لجبازی بردارد و به خانه مشترک بیاید، در غیر این صورت او ناشزه تلقی شده و من درصدد ازدواج مجدد برمیآیم.
اینبار زن جوان پس از حضور در دادگاه گفت: «تو هیچگاه قصد زندگی با مرا نداشتی و به خواستههایم نیز توجه نکردی. حالا هم با تمام توان و برای مقابله با من دعوی تمکین مطرح کردهای تا دادگاه مرا ناشزه بشناسد و بتوانی زندگی دیگری را شروع کنی. حالا میخواهی پس از شش سال انتظار برای برگزاری مراسم ازدواجمان، پلهای پیشرویم را خراب کنی تا آیندهام را به تباهی بکشی. بنابراین من هرگز با این شرایط پا به خانهات نمیگذارم و تمکین هم نمیکنم.»
با این وجود زن جوان محکوم به تمکین از همسرش شد و دادگاه اعلام کرد وی در صورت ادامه این وضع، ناشزه محسوب میشود و مستحق دریافت نفقه هم نخواهد بود.
بدینترتیب اختلافهای زوج جوان ادامه داشت تا اینکه محسن هشت سال پس از عقدش با لیلا در دادگاه حاضر شد و خواستار صدور مجوز ازدواج مجدد شد. او با ناراحتی به قاضی گفت: «من یک کارگر ساختمانی هستم که درآمد کمی هم دارم، اما حالا از تنهایی به ستوه آمدهام و هشت سال زندگی سخت را پشتسر گذاشتهام. همسر اولم حاضر به زندگی با من نیست، بنابراین طبق اسناد و مدارک قانونی موجود خواستار اجازه ازدواج رسمی و قانونی دیگری هستم. اگر هم روزی لیلا تصمیم به بازگشت گرفت، سعی میکنم بین او و همسر دومم عدالت و مساوات را رعایت کنم تا هیچیک از آنها رنجیدهخاطر نشوند. حالا هم لیلا قصد دارد به دوری و خصومت با من و خانوادهام ادامه دهد. پس تسلیم قانونم و هرچه دادگاه حکم دهد، میپذیرم.
قاضی پس از مشاهده حکم محکومیت زن به تمکین و اعلام ناشزه بودن وی، به مرد جوان اجازه ازدواج مجدد داد، اما یک سال پس از اجرای این حکم، لیلا بار دیگر در دادگاه خانواده تهران حاضر شد و تقاضای طلاق کرد. وی گفت: شوهرم همسر دیگری اختیار کرده و آنها صاحب فرزند شدهاند. او نسبت به شرایط عقدنامه تخلف کرده و به دلیل عسر و حرج درخواست طلاق دارم. بنابراین یک سکه از مهریهام را میبخشم تا به وکالت از شوهرم در دفترخانه حکم طلاق را اجرا کنم.
قاضی دادگاه هم پس از تعیین وقت دادرسی دستور احضار مرد جوان و دو داور صادر کرد. مرد اینبار با ابراز مخالفت شدید درباره جدایی از همسر اولش گفت: باور کنید در آن سالها با درآمد کارگری سعی در تأمین هزینههای زندگیمان داشتم، اما افسوس که لیلا مرا به تباهی کشاند. 9 سال از زندگی و جوانیام صرف هزینهها و مخارج دادگاه شد. حالا نه مالی دارم و نه اندوخته و انگیزهای برای آینده که به امید آن بتوانم با جدایی او موافقت کنم. من تصمیم به ازدواج مجدد گرفتم تا همسر اولم ترغیب به بازگشت به زندگی شود، اما وقتی اصرارش را برای دوری دیدم، ناچار با یک دختر روستایی عروسی کردم و با او قرار گذاشتم هرگاه لیلا برگردد، در کنار هم به آرامی زندگی کنند. حالا هم با همسر دومم در خانه پدرزنم زندگی میکنیم و او هر ماه فقط 60 هزار تومان خرجی میخواهد. بنابراین توانایی اداره دو زندگی را دارم. ضمن آنکه در طول شش سال گذشته، سه بار همسرم محکوم به تمکین شد، اما دستور دادگاه را نپذیرفت. بنابراین عدم تمکین او موجب عسر و حرج من نیز شده و او شرایط زندگی مرا هم سخت کرده است.
با این وجود قاضی دادگاه پس از ثبت اظهارات زوج جوان، حکم طلاق زن را صادر کرد، اما با اعتراض شوهر به رأی دادگاه، این پرونده روی میز قضات شعبه 47 دادگاه تجدیدنظر استان تهران قرار گرفت. هیأت قضایی دادگاه با توجه به اینکه زن بارها در محکمه بهطور قطعی محکوم به تمکین شده و دعوی نفقه او نیز به دلیل ناشزه بودن رد شده بود، حکم طلاق را باطل کردند. در این مرحله از رسیدگی، قضات دیوانعالی کشور اعتراض لیلا را وارد دانستند و پرونده را به دادگاه تجدیدنظر فرستادند تا مددکار دادگاه در محل سکونت زوج جوان حاضر شود و درخصوص وضعیت اخلاقی و رفتاری آنها و حرفه و درآمد شوهر تحقیق کند و علت جدایی را بررسی و برای اعلام نظر نهایی دراختیار دادگاه عالی قرار دهد.
موضوع مطلب : عقد نکاح - مهریه - طلاق - حقوق خانواده - حقوق زنان