سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
.:؛ حقوق و حقوقدانان ؛:.
درباره وبلاگ


سلام. وبلاگ محسن قاری فارغ التحصیل کارشناسی حقوق از دانشگاه آزاد اسلامی واحد فراهان در جهت ارتقای توان مطالعاتی خود و ارایه مطالب مرتبط اقدام به درج این وبلاگ کرده ام. کلیه نظرات دوستان محترم میباشد و منتظر ارایه نظرات و پیشنهادات و مشاوره و تبادل لینک باشما هستیم.
صفحات وبلاگ
23090294263918019306.jpg
چهارشنبه 90 مرداد 19 :: 4:28 عصر ::  نویسنده : محسن قاری

ماشین‌های این خیابان چند زندانی را آزاد می‌کند؟

خبرگزاری فارس: صدای غرش اگزوز خودروی "پورشه " مشکی تمام ذهنت را بهم می‌ریزد. زرق و برق‌های خیابان، جای بدبختی‌های زندانیان را در فکرت پر می‌کند. یکی، 5 تا، 10 تا و... تعداد خودروهای وارداتی لوکس بیشتر و بیشتر می‌شود....

به گزارش خبرنگار قضایی فارس، ساعت 23:30 است و خسته و کوفته بعد از خوردن افطاری آن هم به سرعت برق و باد نشسته‌ای و سیزدهمین جشن گلریزان برای حمایت از خانواده زندانیان را پوشش خبری داده‌ای.

از مجتمع دشت بهشت وارد یادگار جنوب می‌شوی از یکی از فرعی‌ها تغییر مسیر می‌دهی به داخل خیابان سعادت آباد.

از آنجا که ساکن پایین شهر هستی به خیالت این مناطق هم این وقت شب خلوت است اما تمام تصوراتت به هم می‌ریزد و می‌بینی همه خانه‌هایشان را رها کرده‌اند و به خیابان آمده‌اند تا سراغی از کارهای ضروری‌شان بگیرند.

از بیمارستان رسول اکرم (ص) سرازیر می‌شوی به سمت میدان کاج. در میان همهمه غرش صدای اگزوز بعضی ماشین‌ها بی‌اختیار یاد "یعقوب و کیمیا " می‌افتی و آن حادثه دردناک سعادت آباد که خبرساز شد.

کاج را که رد می‌کنی در ترافیک، بیشتر غوطه ور می‌شوی و کارت می‌شود ترمز و کلاج و اندکی هم پدال گاز که معجونی از عصبانیت و خستگی است. برنامه‌های رادیو هم که این وقت شب چنگی به دل نمی‌زند و موسیقی ماشین‌های کناری را هم که زبانشان را نمی‌فهمی و از سوی دیگر نمی‌خواهی کل روزه‌داری‌ات را به باد بدهی.

برای آنکه خودت را در ترافیک سرگرم کنی چند ساعتی به عقب باز می‌گردی؛ همان محل برگزاری جشن گلریزان.

فیلم دختر 7 ساله‌ای که در مراسم نمایش دادند، گریه می‌کرد و بی‌تابی از اینکه پدرش به خاطر 12 میلیون تومان اسیر زندان است و 6 ماه بدون بوسه پدر سر به بالین می‌گذارد.

از این دخترک رد می‌شوی چون گریه پشت فرمان ماشین آزار دهنده است آن هم در این نقطه از شهر که مایه تمسخر دیگران می‌شوی.

ضجه‌های پیرزن از ذهنت بیرون نمی‌رود، پیرزنی که به خاطر 120 میلیون تومان دیه در بند نسوان زندان است و تنها امیدش آزادی است تا دخترش را در لباس سپید عروسی ببیند.

در همین عوالم می‌چرخی و می‌چرخی که صدای غرش اگزوز یک خودروی "پورشه " مشکی تمام ذهنت را بهم می‌ریزد. زرق و برق‌های خیابان، جای بدبختی‌های زندانیان را در فکرت پر می‌کند. ترافیک هم مزید علت می‌شود؛ یکی، 5 تا، 10 تا و... تعداد خودروهای وارداتی لوکس بیشتر و بیشتر می‌شود.

در شش و بش حضور این همه شهروندان خودرو سوار در خیابان هستی و از خودت می‌پرسی اینها این وقت شب چه نیازی به حضور در خیابان دارند که با دیدن گپ و گفت میان رانندگان 2 خودروی کناری‌ات می‌فهمی که در این ترافیک کارهای مهمتری هم می‌توان داشت می‌توان با خیلی‌ها دوست‌تر شد و آشنا و تو هم از دنیا بی‌خبری!

رویت را برمی‌گردانی تا مبادا مزاحم جوانان امروزی دور و برت شوی، شمارش ماشین‌ها دیگر از دستت در می‌رود، اما با یک ضرب و تقسیم ساده می‌توانی بگویی در 100 متر فضای این خیابان 3 بانده، 5 میلیارد تومان ماشین در ترافیک مانده‌اند. رقمی که می‌توانست التیام بی‌خوابی‌های کودک 7 ساله و آرام‌بخش ضجه‌های آن پیرزن باشد.

هیچ‌کسی منکر لذت بردن و خوشگذرانی افراد از اموال شخصی‌شان نمی‌تواند باشد اما بد نیست کمی هم بر آن نکته اخلاقی از حضرت علی (ع) تأملی داشته باشیم که "در هیچ جا ثروتی انباشته نخواهد شد مگر اینکه در کنار آن حقی از مظلوم ضایع شده باشد. "

سید اسد رجبی

فارس




موضوع مطلب : ندامتگاه - عفو - فرار از زندان - مسایل و مشکلات زندانیان

لوگو
سلام. وبلاگ محسن قاری فارغ التحصیل کارشناسی حقوق از دانشگاه آزاد اسلامی واحد فراهان در جهت ارتقای توان مطالعاتی خود و ارایه مطالب مرتبط اقدام به درج این وبلاگ کرده ام. کلیه نظرات دوستان محترم میباشد و منتظر ارایه نظرات و پیشنهادات و مشاوره و تبادل لینک باشما هستیم.
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 8
  • بازدید دیروز: 76
  • کل بازدیدها: 1104027
پیوندها