سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
.:؛ حقوق و حقوقدانان ؛:.
درباره وبلاگ


سلام. وبلاگ محسن قاری فارغ التحصیل کارشناسی حقوق از دانشگاه آزاد اسلامی واحد فراهان در جهت ارتقای توان مطالعاتی خود و ارایه مطالب مرتبط اقدام به درج این وبلاگ کرده ام. کلیه نظرات دوستان محترم میباشد و منتظر ارایه نظرات و پیشنهادات و مشاوره و تبادل لینک باشما هستیم.
صفحات وبلاگ
23090294263918019306.jpg
سه شنبه 90 شهریور 22 :: 1:47 صبح ::  نویسنده : محسن قاری

/مشروح دادگاه علنی رسیدگی به پرونده‌ قتل پدر و پسری در بندرامام/
متهم: ‌600 هزار تومان از مرحوم طلب داشتم
همه اتهامات را قبول دارم

دادگاه رسیدگی به پرونده قتل «جعفر ناحی‌زاده» و پسرش، «عبدالصادق ناحی‌زاده» روز دوشنبه (امروز) در شعبه 16 دادگاه کیفری خوزستان به ریاست قاضی رشیدالماسی برگزار شد...

به گزارش خبرنگار حقوقی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، در ابتدای این جلسه که به صورت علنی و با حضور اولیای دم، جمعی از شهروندان و خبرنگاران برگزار شد، نماینده دادستان کیفرخواست صادره را قرائت کرد. بر اساس این کیفرخواست، «ح.آ» فرزند علی، که نگهبان ساختمان است، به ارتکاب قتل دو نفر به نام‌های «جعفر و عبدالصادق ناحی‌زاده» و ضرب و جرح خانم «خاتون نژادجمیعی»، همسر مقتول، با چاقو در تاریخ 29 دی‌ماه سال گذشته متهم است. بر اساس گزارشات و اقرار متهم، وی مبلغ 6 میلیون ریال از مرحوم «جعفر ناحی‌زاده» طلب‌کار بوده و زمانی که نتوانسته این مبلغ را وصول کند، با موتور به درب منزل وی رفته و جعفر را به داخل ساختمانی نیمه‌کاره در شهر بندر امام (ره) می‌کشاند. فرزند متهم، «سعد آلبوغبیش»، آن شب نگهبان ساختمان بوده است. متهم اظهار کرده که از جعفر خواستم که 600 هزار تومان را به من بدهد و او گفته که پول ندارد. سپس با اسلحه دست‌ساز به گونه چپ مقتول شلیک کرده و پس از آن، مرحوم را در زمین خالی مجاور ساختمان دفن می‌کند.

متهم در اظهاراتش گفته که سپس به سمت منزل جعفر ناحی‌زاده رفتم و همسر مرحوم را مورد ضرب و جرح قرار می‌دهد. در این لحظه، «عبدالصادق»، پسر هفت‌ساله مرحوم قصد داشته به همسایه‌ها خبر دهد که "حسین آلبوغبیش" با ضربه داس او را به قتل می‌رساند؛ سپس دوباره به سراغ "خاتون" می‌رود و او را مورد ضرب و جرح قرار می‌دهد.

متهم به وقوع دو قتل اقرار کرده و با توجه به دلایل موجود، شکایت اولیای دم، گزارش پزشکی قانونی، گزارش کارشناسان اسلحه، کشف اسلحه و داس و بر اساس قانون، تقاضای رسیدگی به پرونده را دارم.

در این لحظه قاضی دادگاه از شاکیان پرونده خواست تا شکایت خود را مطرح کنند. پدر مرحوم "جعفر ناحی‌زاده" هم پس از قیام، از قاضی دادگاه تقاضای قصاص کرد. مادر مرحوم هم پس از آن قیام کرد و با طرح شکایت بر علیه "ح.آ" به دلیل قتل فرزند و نوه‌اش به نیابت از فرزندان صغیر مرحوم، تقاضای قصاص کرد.

پس از طرح شکایت، وکیل‌ اولیای دم در جایگاه حاضر شد. وی تاکید کرد که با توجه به کیفرخواست صادره و شکایت اولیای دم بر علیه متهم مبنی بر ارتکاب قتل عمدی مرحوم جعفر ناحی‌زاده و مرحوم عبدالصادق ناحی‌زاده، تقاضای موکلان از دادگاه در این مورد اجرای قصاص است. وی همچنین تاکید کرد که مندرجات کیفرخواست و اقدامات انجام شده توسط مرجع قضایی محل وقوع قتل، اولیای دم را قانع نکرده و همه موارد از سوی دادسرای محل بررسی نشده است. در نتیجه تحقیقات ناکافی است. اولیای دم اعتقاد دارند که دریافت 600 هزار تومان که به عنوان انگیزه قتل از سوی متهم عنوان شده، انگیزه قابل‌قبولی برای ارتکاب دو قتل نیست. همچنین با توجه به این‌که فرزند متهم به نام "سعد آلبوغبیش" در شب حادثه نگهبان ساختمان بوده، اعتقاد بر این است که قتل با مشارکت افراد دیگری انجام شده است.

وی ادامه داد: متهم در صفحه 74 پرونده اظهار کرده: گفتم تفنگ را بده، تفنگ را گرفتم و شلیک کردم. متهم عنوان کرده که "سعد" اسلحه را از منزل آورد و به من داد. همچنین زمانی که همسایه‌ها متهم را در منزل مرحوم دستگیر می‌کنند، ولی نام دو نفر دیگر به هویت "مهدی و حسین زبیدی" را به زبان می‌آورد.

وکیل اولیای‌دم در ادامه جلسه تاکید کرد: بر اساس استعلام انجام شده از مخابرات، "مهدی زبیدی" پیش از وقوع قتل به تلفن همراه مرحوم "جعفر" تماس گرفته، این در حالی است که این فرد در تحقیقات انجام شده عنوان کرده که برای ماهی‌گیری به دریا رفته بوده است. هم‌چنین متهم پس از ارتکاب قتل، جسد "جعفر" را تا مسافتی حمل کرده و او را در گودالی دفن کرده است؛ انجام این کار از عهده تنها یک‌نفر برنمی‌آید. وجود تناقض در اظهارات متهم بیانگر این موضوع است که وی همدست داشته است.

وی با بیان این‌که گوشی تلفن همراه مرحوم، پس از وقوع قتل توسط عاملان قتل و به منظور جلوگیری از افشای حقایق و شناسایی عاملان قتل، از صحنه قتل خارج و امحا شده است. متهم در اظهاراتش بیان کرده که طلب 600 هزار تومانی از مرحوم، انگیزه قتل بوده است. این انگیزه قابل‌قبول نیست و اگر هم آن را بپذیریم، قتل طفل هفت‌ساله را چگونه توجیه کنیم؟

وکیل اولیای‌دم ادامه داد: اظهارات متهم و سایر داده‌های پرونده از وقوع سلسله اقدامات منظم و برنامه‌ریزی شده، بر اساس طراحی قبلی حکایت دارد. متهم پس از ارتکاب قتل جعفر، با موتور به منزل وی مراجعه می‌کند و به همسر مقتول می‌گوید که "شوهرت را کشته‌ام"؛ در این شرایط همسر مقتول ساکت می‌ماند و برای او چای می‌آورد. روشن شدن این موارد نیاز به تحقیق دارد.

به گزارش خبرنگار ایسنا، در ادامه «خاتون نژادجمیعی»، همسر مرحوم جعفر ناحی‌زاده به جایگاه فراخوانده شد. وی اظهار کرد: شوهرم پیمانکار بود. روز حادثه، "سعد" و "ریاض"، پسرهای متهم به درب منزل آمدند و سراغ شوهرم را گرفتند؛ من هم گفتم، در خانه نیست. آن‌ها رفتند و گفتند که پدرمان دوباره می‌آید دنبال شوهرت. پس از آن، "ح.آ" آمد و باز سراغ شوهرم را گرفت و من هم گفتن هنوز نیامده. با شوهرم تماس گرفتم و گوشی را به حسین دادم. او به شوهرم گفت که یک پیمانکار بزرگ پیدا کرده و با او قرار گذاشت. آن‌ها با هم به خانه آمدند و ساعت هفت، دوباره باهم رفتند. پسرم و دو دخترم گرسنه بودند و به تلفن همراه شوهرم تماس گرفتم که به او بگویم برای شام ماهی بخرد، ولی موبایلش در دسترس نبود.

همسر مرحوم جعفر ناحی‌زاده ادامه داد: با "ح.آ" تماس گرفتم و پرسیدم شوهرم کجاست؟ و او گفت: خانه برادرم است. پس از آن حسین تنها به خانه ما آمد و نشست و چای خورد. بعد گفت که آن پیمانکار قرار است به این‌جا بیاید و از من خواست که بروم و از قنادی شیرینی بخرم، ولی دخترهایم (یک‌ساله و چهار ساله) را در خانه بگذارم، ولی من نرفتم. از او پرسیدم شوهرم کجاست؟ و او گفت: شوهرت دیگر نمی‌آید. متهم به پسرم پول داد که برایش سیگار بخرد. بعد خودش در را قفل کرد؛ خواستم به شوهرم تلفن بزنم که گوشی را از دستم گرفت و پرت کرد.

خاتون نژادجمیعی گفت: پس از آن جیغ کشیدم و از او پرسیدم پسرم کجاست؟ و او گفت که "دارند توی حیات سرش را می‌برند!" بعد من را کتک زد و با داس دست من را پاره کرد؛ بعد دستم را در دهانم گذاشت و گفت "بخور!" از او پرسیدم از من چه می‌خواهی؟ و او گفت:شوهرت را کشته‌ام، تو را هم می‌کشم. بعد با قوری داغ صورتم را سوزاند. از ساعت هشت تا 11شب در برابر او دفاع کردم. می‌خواست سرم را ببرد که همسایه‌ها آمدند و او را گرفتند.

در این لحظه قاضی دادگاه از همسر مرحوم پرسید که آیا با چشمان خود دیده که متهم پسرش را کشته، که او در پاسخ گفت: خودم ندیدم. او به من گفت که پسرم را کشته‌اند. همسایه‌ها هم پسرم را برده بودند بیمارستان و من او را ندیدم، ولی با چشمان خودم دیدم که "سعد"، پسر متهم در حیات خانه بود.

پس از پایان اظهارات همسر مرحوم، قاضی دادگاه "ح.آ"، متهم پرونده را به جایگاه فراخواند. قاضی رشیدالماسی ضمن تفهیم اتهام به وی، خواست که از خود دفاع کند. متهم در این لحظه گفت: مرحوم "جعفر ناحی‌زاده" و پسرش را من کشته‌ام. همسر مرحوم را هم با چاقو مورد ضرب و جرح قرار داده‌ام.

متهم در پاسخ به قاضی درباره انگیزه وی از ارتکاب قتل، گفت: 600 هزار تومان پول از او می‌خواستم. قرار بود خانه‌اش را به قیمت 6 میلیون تومان از او بخرم و به همین دلیل 600 هزار تومان پول دستی به او داده‌ بودم.

قاضی از متهم پرسید: چرا طفل هفت‌ساله را کشتی؟ و متهم پاسخ داد: در ساختمان نیمه‌کاره شیشه مصرف کرده بودم و هوش و حواس درست و حسابی نداشتم. متهم توضیح داد که در ساختمان نیمه‌کاره به همراه مرحوم "جعفر" مواد مخدر مصرف کرده و سپس او را ابتدا با میله آهنی زده و سپس با اسلحه به گردن وی شلیک کرده است. پس از آن، وی را در گودالی در همان نزدیکی دفن کرده است. تفنگ را به خانه خودش برده و با موتور به منزل مرحوم رفته است.

قاضی از متهم پرسید اگر به هوش نبودی، پس چطور آدرس خانه مرحوم را می‌دانستی و اصلا چرا به آن‌جا مراجعه کردی؟ و متهم پاسخ داد: به هوش بودم، ولی هوشیاریم کم شده بود. مرحوم جعفر مثل برادرم بود و با هم دوست بودیم! وقتی مواد کشیدم، یک‌لحظه از خود بی‌خود شدم.

در این لحظه قاضی دادگاه از متهم سوال کرد: آیا اکنون در سلامت کامل جسمی و روحی هستی؟ و متهم پاسخ داد: "شکمم درد می‌کند!" و ادامه داد: "وقتی به خانه رفتم، با همسر مرحوم درگیر شدم و پسر او را با داس کشتم. به من سنگ پرت می‌کرد و من هم او را کشتم. او می‌خواست همسایه‌ها را خبر کند و من هم با داس یک‌ضربه یا دو ضربه به او زدم."

قاضی خطاب به متهم گفت که چرا او را کشتی؟ می‌توانستی به راحتی نگذاری آن بچه همسایه‌ها را خبر کند؛ و متهم پاسخ داد: "از بدشانسی من است!"

متهم در ادامه اظهارات خود با بیان این‌که شب حادثه به تنهایی به خانه مرحوم رفته، ادامه داد: عبدالصادق (پسر هفت‌ساله) را در حیات خانه کشتم و مادر بچه هم او را دید و جیغ کشید. بعد با چیزی شبیه به "رینگ گاری" به سمت من حمله‌ور شد.

قاضی در ادامه گفت: خانم خاتون نژادجمیعی مدعی است که قسمتی از گوشت دستش را بریده‌ای و در دهان او گذاشته‌ای؟ و متهم پاسخ داد: قبول ندارم.

قاضی دادگاه 16 کیفری خوزستان تاکید کرد که همسر مقتول اظهار می‌دارد: متهم پس از این‌که به وسیله داس قسمتی از دستم را پاره کرد، دستم را گرفت و به دهانم گذاشت و گفت "بخور"! دادگاه در این لحظه دست خانم نژادجمیعی را رویت کرد و بر اساس اعلام قاضی، آثار بخیه به میزان چندین سانتی‌متر بر روی دست مشاهده شد.

متهم در ادامه در پاسخ به قاضی گفت: آن شب من نگهبان ساختمان بودم. پسرم "سعد" هم گاهی به صورت نوبتی در آن ساختمان نگهبانی می‌داد، ولی آن شب من نگهبان بودم. محل نگهبانی را ترک کردم و به منزل مرحوم رفتم. به بهانه کشیدن مواد مخدر او را به ساختمان نیمه‌کاره کشاندم. در آن‌جا ابتدا با او درباره پولم صحبت کردم و سس با هم درگیر شدیم. بعد رفتم اسلحه را آوردم و به سمت او شلیک کردم.

قاضی خطاب به متهم پرسید: "چرا مرحوم در این لحظه فرار نکرد؟" و متهم پاسخ داد: "از بدشانسی‌اش بود!"

«ح.آ» ادامه داد: قبل از این‌که شلیک کنم، با میل‌گرد به سر او زدم و بعد با اسلحه شکاری که در محل پنهان کرده بودم، از بغل به گردن او شلیک کردم. شخصی به نام "مهدی زبیدی" با من تماس گرفت و گفت من در منزل مرحوم جعفر هستم، شما (من و مرحوم) هم بیایید این‌جا تا باهم مواد بکشیم؛ ولی وقتی به منزل رفتم، مهدی زبیدی آن‌جا نبود. زبیدی دوست مشترک ما بود و گاهی باهم مواد می‌کشیدیم.

در ادامه قاضی با طرح این سوال که چرا اسلحه را تهیه کردی و با خودت به محل برده بودی، از متهم پاسخ خواست و او گفت: اسلحه برای شکار پرنده بود و مجوز هم نداشت.

قاضی از متهم پرونده پرسید: چرا برای استعمال مواد مرحوم را به ساختمان نیمه‌ساخته بردی، در حالی که می‌توانستی در منزل وی این کار را انجام دهید؟ و متهم پاسخ داد: با این بهانه که امشب نگهبان ساختمان هستم، او را به ساختمان نیمه‌ساخته بردم. خواستم درباره پولم با او صحبت کنم. شیطان وسوسه‌ام کرد.

ح.آ در ادامه دادگاه رسیدگی به پرونده قتل مرحوم جعفر و عبدالصادق ناحی‌زاده به قاضی گفت که در ازای پرداخت 600 هزار تومان به مرحوم، قراردادی منعقد نشده و برای این ادعای خود شاهدی هم ندارد.

متهم همچنین در پاسخ به این سوال که آیا مرحوم از خود دفاع کرده یا خیر، گفت: مرحوم دفاعی نکرد. ابتدا به او شلیک کردم و وقتی داشت جان می‌کند با میل‌گرد به سر او زدم.

در ادامه جلسه، عکس دمپایی‌های کنار وسایل داخل حیات منزل مرحوم که در زمان حادثه مشاهده شده‌اند به متهم نشان داده شد و وی اظهار کرد که دمپایی‌ها متعلق به اوست؛ این در حالی است که همسر مرحوم ادعا می‌کند که متهم آن شب با کفش آمده بود و دمپایی‌ها متعلق به "سعد"، پسر متهم است.

به گزارش خبرنگار ایسنا، در این لحظه وکیل‌مدافع متهم پرونده در جایگاه حاضر شد و از موکل خود دفاع کرد. پس از اظهارات وی، قاضی دادگاه پنج دقیقه تنفس داد. پس از تنفس، متهم دوباره به جایگاه خوانده شد و قاضی رشیدالماسی خطاب به وی گفت: آخرین دفاع خود را بیان کن. متهم گفت: «هیچ دفاعی ندارم. قتل دو نفر و ضرب و جرح همسر مرحوم را هم قبول دارم». در این زمان ختم دادگاه اعلام شد.




موضوع مطلب : قتل - ترور - شهادت

لوگو
سلام. وبلاگ محسن قاری فارغ التحصیل کارشناسی حقوق از دانشگاه آزاد اسلامی واحد فراهان در جهت ارتقای توان مطالعاتی خود و ارایه مطالب مرتبط اقدام به درج این وبلاگ کرده ام. کلیه نظرات دوستان محترم میباشد و منتظر ارایه نظرات و پیشنهادات و مشاوره و تبادل لینک باشما هستیم.
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 486
  • بازدید دیروز: 529
  • کل بازدیدها: 1101899
پیوندها