.:؛ حقوق و حقوقدانان ؛:. درباره وبلاگ آخرین مطالب آرشیو وبلاگ صفحات وبلاگ
چهارشنبه 90 شهریور 30 :: 2:6 صبح :: نویسنده : محسن قاری
"فوتبال پدیدهای فراتر از مرگ و زندگی" ** جامعه ما به یک تلنگر سازنده نیاز دارد حاج رضایی: رسانهها نباید جامعه را به حاضری خوری عادت دهند بلکه باید مردم را به فکر کردن وادار کنند. زمانی دکتر شریعتی سخنرانی میکرد و در بین سخنهایش از مردم سوالی پرسید. یکی از جمع بلند شد و پاسخ سوال دکتر را داد ولی دکتر گفت که جوابش صحیح نیست. در این حین فرد دیگری گفت آقای شریعتی جواب سوالت را خودت بده و ما را راحت کن که دکتر شریعتی در جواب این فرد گفت: من تریاک نیستم که تو را راحت کنم، فکر کن! مولانا نیز هزار سال پیش گفته است "ای برادر تو همه اندیشهای"... ** نمیتوانیم بدون فرهیختگی از نظر فنی پیشرفت کنیم حاج رضایی: در صحبتهایی که پیش از این با مدیران باشگاهها و مسئولان دست اندرکار فوتبال در کشور داشتهام از آنها خواستهام در فاصله بین دو فصل لیگ برتر همایشی برگزار کنند تا با حضور متخصصان حوزههای مختلفی همچون حقوقدانان، جامعه شناسان، جرم شناسان و روانشناسان ریشههای مشکلات فوتبال را بررسی کنند و با ارائه راهکارهایی معضل فوتبال را درمان کنند. البته من نمی گویم با برگزاری این گونه نشستها تمام مشکلات برطرف میشود، اما مطمئنا درصد زیادی از آنها کاهش می یابد. اعتقاد راسخ دارم که نمیتوان بدون ارتقای سطح فرهنگ انتظار رشد فنی در فوتبال را داشت. این دو مرحله قابل جدا سازی از یکدیگر نیستند. حتی باید بگویم برای این که فوتبال ملی ما بهتر نتیجه بگیرد و به سوی سالهای پر افتخار گذشته پیش برود، رشد فرهنگ الزامی است. نمیتوانیم بدون فرهیختگی از نظر فنی پیشرفت کنیم. اگر بخواهیم به مسایل فنی بپردازیم، نمیتوانیم بدون حضور یک مربی توانمند کاری از پیش ببریم. حال که یک مربی بزرگ را به فوتبالمان آوردهایم تنها داشتههای فنی او نیست که به ما منتقل میشود، بلکه داشتههای فرهنگی او نیز به ما خواهد رسید. کارلوس کیروش در پنج قاره کار کرده است و دانسته های زیادی دارد. به چند زبان مسلط است و در چند باشگاه بزرگ کار کرده است . او به همراه ارزشهای فنی زیادی که دارد، داشتههای فرهنگی فراوانی را نیز به همراه خود میآورد. هر چند این مساله نیز برای رشد فرهنگ در فوتبال ما کافی نیست. ** در جهان سوم معمولا از ورزش به عنوان یک ابزار سیاسی استفاده میشود نجفی توانا: ورزش تجلی توانمندی جسمی و روانی انسان است. مازلو که یک روانشناس است میگوید زندگی انسان دارای پنج مرحله است که چهار مرحله آن تا سن 14 سالگی و مرحله پنجم که مرحله خودشکوفایی است تا زمان بلوغ ادامه پیدا میکند. خودشکوفایی یعنی استفادهی بهنیه از تمام تواناییها برای عرضه قابلیتهای فردی. نفس این استفاده از تواناییها برای انسان هیجان انگیز است و برای تماشاگر هم که قهرمان خود را در ورزشکار میبیند، زمینهساز یک سری هیجانات است. پس علیالقاعده ما در فعالیتهایی که خارج از حد متعارف باشد، هیجان داریم. آنچه در صحنههای ورزشی دنیا میبینیم، به طور طبیعی واکنش انسان نسبت به تجلی توانمندیهای افراد است. در این میان انتخاب یک ورزشکار یا علاقه به یک تیم خاص سبقه فرهنگی و تربیتی دارد. اما در جهان سوم معمولا از ورزش به عنوان یک ابزار سیاسی استفاده میشود. وقتی از ورزش استفاده ابزاری شد، دیگر ورزشکار و ورزشدوست ناخودآگاه در مسیری قرار میگیرند که به آن کنشها، واکنش نشان میدهند؛ کنشهایی که مدیریت جامعه خواسته است که از ورزش به عنوان یک ابزار برای خروج انرژی زیاد جوانان استفاده کند. ** ورزش ابزاری است برای کنترل و هدایت افراد و جهتدهی به افکار آنها نجفی توانا: ما در ورزش نوعی اقناع و ارضای خواستههای تماشاگران را میبینیم. وقتی توپی وارد دروازه میشود، از نظر روانی بخشی از تماشاگران اظهار خوشحالی میکنند و هیجانات خود را بیرون میریزند که این کار یک سوپاپ است برای خروج هیجاناتی که اگر بیرون نیایند، مخرب میشوند. پس ورزش ابزاری است برای کنترل و هدایت افراد و برای جهتدهی به افکار مردم جنبه راهبردی نیز دارد. در کشورهای مختلف تا جایی که این فعالیتها کنترل میشوند باعث توسعه اقتصادی، آرام کردن جوانان و رشد علاقه به ورزش در میان آنان میشود. این مسئله خود فرهنگساز است. اما جایی میرسد که دیگر مدیریت جامعه پیشبینی برخی حوادث را نمیکند و در واقع توان و قابلیت پیشبینی رخدادها را ندارد. اما پس از حادثه، اقداماتی انجام میشود که مهمترین آنها آسیب شناسی و جرم شناسی حوادث است. انسان میتواند هیجان زده شود، فریاد بزند و مشت خود را نشان دهد؛ این مسائل طبیعی است و به ضمیر ناخودآگاه انسان و دوران کودکی او بازمیگردد. گفتیم که انسان برای رسیدن به بلوغ باید 5 مرحله را طی کند اما برخی تا سن پیری هم به بلوغ نمیرسند و همیشه مانند یک نوجوان رفتار میکنند. به همین دلیل در فقه اسلامی مطرح میشود که انسان در 40 سالگی بالغ میشود. برخی افراد بر احساساتشان مدیریت ندارند و وقتی بسترهای بروز احساسات در فرد به جایی میرسد که خارج از کنترل اوست، رفتاری از او سر میزند که برای خود او نیز قابل باور نیست. ** تماشاگر ما نمیتواند رفتار خود را مدیریت کند و آمادگی نظم گریزی را دارد نجفی توانا: انسان در جمعیت احساس قدرت بیشتری میکند. ما جرایمی داریم که به نام "جرایم جمعی یا تودهای" معروف شدهاند. به عنوان مثال وقتی در یک روستا به یک فرد حمله میشود، سایرین بدون اینکه بفهمند با چوپ و چماق به دنبال فرد مهاجم میروند. یا وقتی به یک فرد جوان در میان یک جمع از جوانان تذکری داده میشود، دیگران در برابر آن تذکر جبهه میگیرند. در این نوع جمعیتها دلایل مختلفی برای بروز احساسات وجود دارد. یکی وجود جمعیت، دومی هیجانات ناشی از برد و باخت و سوم اعتراض به شرایط فردی و خانوادگی فرد که با رفتارهای اعتراضی خود را نشان میدهد. اگر افرادی که در ورزشگاهها لب به اعتراض میگشایند از دیدگاه روانشناسی بررسی شوند، خواهید دید که بیشتر آنها دچار اختلالات روحی هستند. البته همه انسانها به نوعی با اختلالات روانی روبهرو هستند اما بسیاری از مردم میتوانند احساسات خود را کنترل کنند اما برخی نمیتوانند این کار را انجام دهند که باعث تخریب، ضرب و جرح و گاهی قتل میشود. از نظر جرمشناسی، رفتارهای هیجانی منجر به تخریب و ضرب و جرح بازتاب شرایط روحی و روانی تماشاگر است؛ تماشاگری که منتظر بهانه است تا برای بیان سایر خواستههایش از آن استفاده کند. در حقیقت تماشاگر ما نمیتواند رفتار خود را مدیریت کند. هر کدام از آنها آمادگی نظم گریزی را در شخصیت خود دارند و منتظر شرایط بروز آن هستند. بنابراین اسکان این افراد در یک محدوده فیزیکی مشخص با صندلیهای راحت و خوب و پذیرایی مناسب میتواند تا حدودی در کاهش این اعتراضها موثر باشد. همین طور نشاندن ماموران نیروی انتظامی در میان آنها از نظر جرمشناسی تبلور پیشگیری وضعی است. به محض اینکه شرایط برخورد و واکنش فراهم شود، این برخورد به صورتی خودنمایی میکند. بنابراین فقط برد و باختها نیستند که باعث اعتراضات میشوند بلکه شرایط خانوادگی افراد نیز در این رابطه موثر است. ** تماشاگران در ورزشگاهها از "پدیده گمنامی" استفاده میکنند نجفی توانا: عشق به ورزش به نوعی نمایشگر یک میل روانی است که به تماشای صحنههایی مربوط است که منجر به تخلیه هیجانات میشود. مردم قهرمانها را دوست دارند چون کارهایی میکنند که آنها نمیتوانند انجام دهند. این عشق به ورزش آموختنی است. هرچند هر رفتاری که ما داریم، به آموزشهای دوران کودکیمان بازمیگردد پس ما در حصار آموختنیهای امروز و آموزشهای دوران کودکیمان گرفتار شدهایم اما این نکته را نیز نباید فراموش کنیم که قدیمیها گفته اند "تخم حنظل کاشتی، شیرینی خرما مجو/ گندم از گندم بروید جو ز جو". سیستم مدیریت ورزشی ما تا کجا تماشاگران را مورد بررسی قرار دادهاند؟ کجای نظام ورزشی کشور برای یک مرتبه هم که شده است، هیجانات ورزش را به صورت علمی بررسی کرده است. چه کسی بررسی کرده است که چرا تماشاگران وقتی تیمشان میبرد صندلیها را میشکنند، وقتی میبازند، باز هم صندلیها را می شکنند. یا چرا تماشاگران فحش میدهند؟ در پاسخ به این سوالها باید گفت: تماشاگران در ورزشگاهها از "پدیده گمنامی" استفاده میکنند و در میان جمعیت هر چه میخواهند میگویند. اگر توانایی مطالعه خانواده این افراد را داشته باشیم، متوجه میشویم عمده آنها یا وضع مالی خوبی ندارند، یا اگر دارند، از فقر فرهنگی رنج میبرند. در اصل آرمانها و ارزشها به این افراد منتقل نشده است. حرکاتی که این افراد انجام میدهند، تخلیه فشارهایی است که به آنها منتقل شده است. اینها بیمار روانی نیستند اما بیشترشان دچار اختلالات شخصیتی هستند. آن کسی که بر روی پل مدیریت دختر معصومی را با چاقو می کشد از همین دسته است. کدام انسان متعادلی این کار را میکند؟ جرم هم مانند همه رفتارها ناشی از آموزه های دوران کودکی انسان ها است که توسط والدین و مدیریت جامعه به آن ها داده شده است. وقتی در جامعه با فساد و تبعیض به درستی مبارزه نمی شود یک نفر چندین هزار میلیارد تومان می دزدد، همین خبر در تماشاگر اثر منفی می گذارد اما چون نمیتواند به صورت منطقی استدلال کند اعتراضش را با فریاد بروز می دهد. ** کدام خانواده فرزندانش را برای کار جمعی تربیت کرده است؟ نجفی توانا: در امر آموزش دو بخش بسیار مطرح هستند: یکی خانواده و دیگری جامعه. کدام خانواده فرزندانش را برای کار جمعی تربیت کرده است؟ ما کار جمعی را بلد نیستیم چون فقط به خودمان فکر میکنیم. رفتارهای تربیتی ما تبلور اندیشههای تربیتی خانواده است. ما هنوز بلد نیستیم به فرموده مولا علی (ع) فرزندانمان را برای آینده تربیت کنیم و آنها را میان تربیت سنتی و زندگی پسامدرن اسیر کردهایم. جامعه برای جوانان ما چه کرده است؟ در قانون اساسی اصلی وجود دارد که به نام "حقوق ملت" معروف است و شامل تامین مسکن، کار، امنیت و عدالت است. اگر اینها فراهم باشند جوانان ایرانی با با هوش خود دنیا را میگیرند اما عمده تحصیلکردههای ما بیکارند. این افراد کجا میتوانند خود را خالی کنند؟ نمیخواهم بحث سیاسی کنم و فقط از جنبه اجتماعی میگویم که اکنون ورزشگاهها بهترین جا برای تخلیه انرژی جوانان است که البته از نظر سیاسی این خود زمینهساز کنترل خشونتهاست. در همه جای دنیا نیز همین طور است. فساد و فقر و تبعیض باید طبق گفته مقام معظم رهبری ریشهکن شود که البته هنوز نشده است. همچنین جامعه میخواهد جوانان را سنتی بار بیاورد و در نتیجه فرزندان ما دچار نوعی بیهویتی تربیتی و سردرگمی شخصیتی شدهاند. جوانان فی نفسه فاسد نیستند بلکه این گونه هدایت شدهاند و اگر به درستی راهنمایی شوند، رفتارشان متعادل خواهند شد. ضمن اینکه متاسفانه برخی روزنامهها و برنامههای ورزشی ما به این شرایط دامن میزنند. ** جامعه شناسان، روانشناسان و جرم شناسان علت رفتار تماشگران را ریشهیابی کنند نجفی توانا: شاید این جلسه طلیعهای باشد برای اینکه این صحبتها به گوش مسئولان برسد تا آنها بررسی کنند که علت این حرکتها چیست. مذمت کردن این حرکتها قضاوتی سطحی نسبت به واکنشهای انسانی است. هر کس در وجودش چشمهی جوشانی از فعالیتهای ذهنی و بدنی دارد که خودش در به وجود آمدنش موثر نیست بنابراین توصیه میکنم اولا نظام ورزشی ما و بویژه وزیر ورزش و جوانان دستور بدهد که این نوع واکنشها توسط متخصصان جامعه شناس، روانشناس، جرم شناس و متخصصین ورزش بررسی شود تا علت واکنشها ریشهیابی شود. دوم اینکه باید به تماشاگران احترام گذاشت و از طریق خانوادهها، رسانهها و محیطهای اجتماعی احترام به یکدیگر را به جوانان آموخت. مطمئن باشید با این روش تماشاگران آرام آرام خوب خواهند شد. ولی اگر در یک ورزشگاه هزاران مامور هم قرار دهید، تماشاگر ساکت نمینشیند. شاید بپرسید چرا این راه حل در سایر کشورهای دنیا انجام نمیشود، در جواب این سوال باید بگویم نباید تصور کرد که کشورهای اروپایی مدینه فاضله هستند. سیستم سرمایهسالار اروپا دنبال تامین منافع فردی و کارتلهاست. به مردمشان در حدی رسیدگی میکنند که نیازهای عادیشان برطرف شود و هرچند وضع زندگیشان از ما بهتر است، با کوچکترین بحرانی، همه چیزشان به هم میریزد. ما که نظاممان سرمایهسالار نیست باید حوادث را ریشهیابی کنیم تا کاهش پیدا کنند. *حل مشکلات فرهنگی فوتبال 5 مرحله دارد نجفی توانا: اولین اقدام برای حل مشکلات فرهنگی فوتبال آسیب شناسی است. مانند بیماری که ابتدا باید بیماریاش تشخیص داده شود و سپس درمان شروع شود. اولین قدم پیشگیری است. بنابراین دولت باید در وهله اول به وظایفش در قبال ملت عمل کند. این امر بخش زیادی از اعتراضات را میکاهد. به عنوان نمونه وقتی کسی میخواهد دزدی کند، محاسبه میکند که آیا عملش برای او صرف دارد یا خیر. اگر او بداند برای دزدیدن یک شی بیارزش ممکن است چند سال از زندگیاش را به زندان بیفتد، هیچ گاه دست به دزدیدن آن شی نمیزند. یا وقتی کارمند یک اداره بداند دریافت رشوه موقعیت کاری مناسبی را از او میگیرد، هیچ گاه اقدام به ارتشاء نمیکند. اما اگر این وضعیت برعکس باشد و آن کارمند وضع زندگی خوبی نداشته باشد ممکن است دست به خلاف بزند. این مسئله درباره تماشاگران نیز صدق میکند. وقتی یک تماشاگر میخواهد اعتراض خود را با تخریب و توهین نشان دهد، اگر بداند این کار او باعث از دست رفتن کار او میشود و ممکن است زندگیاش را تحتالشعاع قرار دهد، هیچ گاه این کار را نمیکند. اما وقتی بیکار باشد دیگر از چیزی نمیترسد و چون چیزی برای از دست دادن ندارد، دست به هر کاری میزند. دومین اقدام را نظام ورزش کشور باید انجام دهد. ساخت جایگاههای مناسب در ورزشگاهها، پذیرایی از تماشاگران و نصب دوربینهایی که تماشاگران متخلف را شناسایی کند، از جمله کارهایی است که نظام ورزش میتواند انجام دهد. همه مردم تربیت پذیر هستند و همیشه قابلیت تغییر رفتار در آنها وجود دارد. سومین عامل، پلیس است. به عقیده من نیروی انتظامی نباید در ورزشگاهها پلیسی عمل کند. این نیرو باید نظم را ایجاد کند اما در مقابل باید از افراد نظمپذیر نیز حمایت کند. حضور آنها در ورزشگاه میتواند به خودی خود نظم را برقرار کند اما اینکه حضور این نیرو به گونهای باشد که تماشاگر را بترساند، میتواند نتیجه عکس داشته باشد. نظم باید در رفتار مردم نهادینه شود و نیز افسران نیروی انتظامی که به ورزشگاهها اعزام میشوند، باید افرادی تحصیل کرده باشند. چهارمین مورد مدیریت رسانهها است. رسانههای ما چه در ورزش، چه سینما و چه مجموعه فرهنگ و حتی در اخبار، جناحی عمل میکنند. اگر با شناخت ذات وظایف رسانهای اخبار درست ارائه شود و به جای اینکه اختلافات و تنشها را بزرگنمایی کنند، به محبتها، وجوه اشتراک و صمیمیتها بپردازند، وضعیت فرهنگی ما بهتر میشود ولی متاسفانه برخی رسانهها فقط به دنبال جذب مخاطب هستند و به جای خدمت به منافع ملی، به آن دهن کجی میکنند. پنجمین مورد هدایت ارزشی و رفتاری بازیکنان، مربیان و دستاندرکاران تخصصی ورزش است. مربیان ما باید یاد بگیرند علاوه بر مسائل فنی، روشهای پهلوانی را نیز به بازیکنان یاد بدهند و به آنها بگویند همه چیز پول درآوردن نیست ولی متاسفانه برخی مربیان ما این گونه مسائل را بلد نیستند. مربی باید اسوه اخلاق باشد تا بازیکن از او حساب ببرد. بنابراین در این مرحله باید هم ورزشکاران و هم مربیان را آموزش داد.
* *هر کس خسارتی وارد کرد باید جریمهاش را بپردازد نجفی توانا: هر کس خسارتی وارد کرد باید جریمهاش را بپردازد. رفتار تماشاگران ما در حد فریاد و استفاده از ادبیات متعارف و شعارهای مناسب قابل پذیرش است اما اگر تبدیل به توهین و تخریب بشود، قابل تعقیب است و همچنین اگر رفتار تماشاگران موجب سلب آسایش عمومی شود، از نظر قضایی میتوان با آن برخورد کرد. البته این را نیز بگویم که واکنشهای کیفری درمان درد نیست چرا که اگر موفق بود، در حوزه مبارزه با مواد مخدر و سرقت و قتل موفق میشد. باید از رفتارهای ناهنجار پیشگیری کرد و هیجانات افراد را کنترل کرد و فرزندان عزیز کشور را به این سمت هدایت کرد که از انرژیشان در راه مثبت و حمایت کردن از تیمهای ورزشی محبوبشان استفاده کنند. * باید التهاب موجود در ورزش را مدیریت کنیم نجفی توانا: در مجموع میخواهم بگویم باید کاری کنیم که التهاب موجود در ورزش را مدیریت کنیم. در جامعه ما التهابهای اجتماعی و سیاسی همیشه وجود داشته است. این مسائل روی رفتار مردم تاثیر میگذارد. درست مانند پدر و مادری که دائم دعوا میکنند و باعث افسردگی فرزندشان میشوند. تصور من این است که بخشی از این شرایط قابل مدیریت است چرا که رفتار انسان همیشه قابلیت اصلاح را دارد. موضوع مطلب : ورزش پیوندهای حقوقی لوگو آمار وبلاگ
پیوندها
|
||