زن دوم همسر 41 سالهام بودم و خبر نداشتم!
پیرمردی با چشمانی پر از خستگی روزگار و حسرت به کندی پلههای باریک دادگاه خانواده را یکی پس از دیگری طی میکند و افسوس روزهایی را دارد که به نشستن نوهاش سر سفرهی عقد مردی که 20 سال از او بزرگتر بود تن داد و اکنون باید پلههای پیچ در پیچ دادگاه را مدام بالا و پایین برود تا تکلیف سرنوشت تنها نوهاش را مشخص کند...
ادامه مطلب ...
موضوع مطلب :